اولین صبح زمستونیتون بخیر
دیشب خوش گذشت
دیروز بالاخره رفتم بورس.چند سال پیش همسری تو رودرباسی یه مقدار سهام بانک خریده بود یه مدتیه
تو فکر فروشش بود دیروز با هم رفتیم ببینم چجوریه
ساختمون بورس اینجا که یه سالن دراز و بیروح بود که یه طرفش دفترای کارگزاری بودن ته سالن هم چند تا
صندلی و مونیتور که بنشینی و شاخص ها رو ببینی. چند نفر هم نشسته بودن هی نگاه میکردن و یادداشت
برمیداشتن ادم یاد بازی شطرنج میفتاد.رفتیم به یکی از کارگزاری ها مسئولش یه پسر جوون نه چندان باادب
بود که فکر میکرد خودش پی اچ دی داره بقیه اکابر.بهر حال فرما رو پر کردیم و دادیم بهش اونم قرار شد بفروشه
و تا شنبه پول تو حساب باشه.حالا این چند روز پول تو حساب کیه من نمیدونم
اگرچه از رفتار پسره خوشم نیومد ولی یه انرژی مثبتی داشت که ازاونش خوشم اومد.دیگه اینکه فهمیدم
با کتاب خوندن به هیچ جا نمیرسم اگه بخوام چیزی یاد بگیرم باید برم وسطش اینقد دست و پا بزنم تا
سر در بیارم
از دیشب هم براتون بگم همچنان بی اعصاب در حالی که هاپوی درون کاملا بیدار و اماده بود رفتیم مهمونی
اولش با بگو بخند سعی کردم مهارش کنم ولی هرچی میگذشت انرژی منفیی که بود هاپوی درون رو به
پاچه گیری نزدیکتر میکرد یه نگاه به همسری کردم دیدم حال اونم بهتر از من نیست اینه که زود اومدیم خونه
جالبه که وقتی دیدم همسری هم ازین وضع راضی نیست و عصبیه اروم شدم حالا دیگه یکم خیالم راحتتره
راستی یه فال حافظ هم گرفتم ببینم تا یلدای سال دیگه روزگار چجوری تا میکنه
با این چند کار ساده لاغر شویم
- گرسنه بخوابید:
2- آب خنک بنوشید:
3- بی قرار باشید!:
4- بخندید!:
5- غذاهای ادویه دار بخورید:
6- پروتئین مصرف کنید:
پارسال بود که با رژیمهای دکتر کرمانی اشنا شدم مهر ماه ثبت نام کردم و توی 3 ماه 2 کیلو کم کردم
خودم خیلی راضی نبودم انتظار کاهش بیشتری رو داشتم ولی این شد که شروع کنم
اگر چه تا عید عملا وزنم کم نشد ولی ثابت مونده بود همینم برام جای امیدواری داشت
تا اینکه فروردین توی وبگردی های روزانه ی وبلاگ رژیمی رو دیدم مامان خانم بود چند روز
میخوندمش از اونجا به لینکاش میرفتم و کم کم با بقیه اشنا شدم و خودم هم وبلاگ زدم
خیلی از بچه ها انرژی میگرفتم جدول گذاشتم و شروع کردم به نوشتن خوراکی هام
بعد هم افتادم تو خط طب سنتی و مزاج که واقعا بهم کمک کرد تا طرز صحیح غذا خوردن رو بشناسم
قبلا صبح ها احساس خستگی و کسلی میکردم تپش قلب داشتم ولی بعد از رژیمهای سنتی
کلا این حالت هام برطرف شد از فروردین تا الان 12 کیلو کم کردم راه زیادی مونده تا بمرز سلامتی برسم
ولی من عجله ای ندارم اهسته و پیوسته میرم به بدنم فشار نمیارم و از رژیمی که دارم لذت میبرم
قراره این بشه سبک زندگی من پس باید دوستش داشه باشم
حتی تو محیط مجازی هم که باشی و بری یه جای جدید یکم ادم احساس غریبی میکنه
وبلاگ اصلیم تو بلاگفاست نمیخوام نامهربون باشم یا قدر نشناس ولی این گرفتاری های چند وقت اونجا ادمو بفکر
میندازه که یه وب دیگه برا روزهای مبادا داشته باشه
خدا رو چی دیدین شاید خوشم اومد کلا بار وبندیل رو بستم اومدم اینجا